نتایج جستجو برای عبارت :

از رفتارش معلومه!

با این که از قضاوت در مورد بقیه بدم می آد و حتی متنفرم اما دیشب راجع به دوستی که خیلی خیلی باهم صمیمی بودیم یعنی "ن" قضاوت کردم.منظورم پست قبلی ایه که درمورد تغییر رفتار "ن" نوشتم.دیشب کلی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که شاید برای این کارش دلیلی داره.اصلا شاید محیط دانشگاه و شهر جدید باعث شده که این طوری بشه و اخلاقش عوض بشه.من نباید به خودم جرئت می دادم و در مورد رفتارش قضاوت می کردم.شاید اصلا از رفتارش منظور خاصی نداشته.شاید از نظر خودش خیلی هم
متن اهنگ میثم ابراهیمی به نام معلومه کجایی
بی تو تک و تنهام چه سرده دستام معلومه کجاییمعلومه کجاییبی تو من و دریا بی تو شب و سرما کجایی با کی الانمنم که تیره و تار و تنهامفکرم باش یه ذره تو که فکرت یه سره زده به سر منمن و یادت و شبفکر من باش یه ذره تو که فکرت یه سره زده به سر منمن و یادت و شب دیوونه کردخسته ام از فکرای بی سر و ته میزنم بی تو توی دل شهرفرقی نداره که چی میشه تهش میخوام یه امشبو دیوونه شمچرا نگاتو میدزدی ازم دنیارو واست میریزم بهمگل
در این روزها که آلودگی هوا تشدید شده و در واقع به یک عادت برای ساکنین تهران تبدیل شده، جای تعجب داره که برای طرح‌های مختلف شهری کلی وقت صرف میشه اما متاسفانه خروجی خاصی مشاهده نمیشه و همیشه بعنوان یک بحران باهاش مواجه میشه. در واقع بنظر حقیر دیگه نباید بعنوان یک بحران باهاش برخورد کرد چرا که تقریباً هرسال بازه زمانی این اتفاق معلومه و تصمیماتی هم که تیم مدیریت بحران میگیره معلومه. کلاً همه چی معلومه :)
ادامه مطلب
این تصویر فقط جهت بازى کردن با روح و روان من ساخته شده…این کراش جدیدمه:)!
حالا شما تصورش رو کن این فقط یه زمینه توى دبیرستان هاشون دیگه دانشگاه هاشون یا زمین هاى اصلى تیم ها چقدر شیکه
دلم میخواد این دفعه رامین یا کیارش برگشتن گفتن شما چرا انگیزه براى تمرین ندارید برگردم این عکس رو نشونش بدم بهش بگم حاجى خدایى دلت میاد توى همچین زمینى که نه معلومه براى بسکتباله نه معلومه براى والیباله نه معلومه براى بدمینتونه و نه معلومه براى فوتساله تمرین ک
باز مودم تنظیماتش به هم خورد
منم اعصاب خورد؛ میخواستم برم تمرین امروز نرفتم نشستم اینو درست کنم
همشو خودم درست کردم ولی یه جا یه سوتی خیلی بد دادم :/ بعد مجبور شدم زنگ بزنم به کارشناس اپراتور و فلان. بعد فهمید چیو سوتی دادم :/ بعد با اینکه اصلا نه معلومه اون کیه نه معلومه من کیم :||| خیلی خجالت کشیدم و از دست خودم ناراحتم سر همچین سوتی ای. دیگه همین.
 
حساسیت دارم و خیلی میخوابم.
Flo  میگه هنوز 6 روز مونده ولی من شدیدا PMS میبینم توو خودم. خیلی عصبیم.
از
متن آهنگ معلومه کجایی میثم ابراهیمی
بی تو تک و تنهام ، چه سرده دستام
معلومه ، معلومه کجایی؟
بی تو من و دریا ، بی تو شبِ سرما
کجایی با کی الآن ، منم که تیره و تارِ فردام
فکرِم باش یه ذره ، تو که فکرت یه سره
زده به سرِ من ، من و یادِ تو شب
فکرِ من باش یه ذره ، تو که فکرت یه سره
زده به سرِ من ، من و یادِ تو شب
دیوونه کرد
خسته ام از فکرایِ بی سر و ته
میزنم بی تو تووی دلِ شهر
فرقی نداره که چی میشه تهش
میخوام یه امشبو دیوونه شم
چرا نگاهتو میدزدی ازم
دنیا رو و
اون روز به خانوم الف گفتم که جمعه ولنتاینه.
یه آهی کشید و گفت: "هعیی، یکی هم نیست یه شاخه خرس برای ما بخره..."
کلی خندیدم. گفتم: "یه شاخه خرس دیگه چه صیغه‌ایه؟"
خودشم خندید: "بابا می‌خواستم بگم یه شاخه گل، دیدم خرس باحال‌تره، این‌جوری شد!"
دوشنبه یکی از بچه‌ها گفت: "برنامه‌ت برای ولنتاین چیه سولویگ؟" گفتم: "یه مجلس عزا داریم به یاری خدا، از ساعت چهار تا شیش. درمورد مکانش بعدا تصمیم می‌گیریم." (شوخی کردم. معلومه دیگه؟) 
قبل از خداحافظی به خانوم الف
خیلیا می‌گن قضاوت کردن کار بدیه و اه و پیف و فلان. اصلا قضاوت نکنیم و کینه‌هارو بریزیم دور و پر از حس خوب باشیم!! اما به نظر من تنفر از آدمای نفرت‌انگیز خودش حس خیلی خوبیه. و قضاوت کردن هم کار بدی نیست به شرطی که مستند باشه. آقا ما با توجه به رفتارِ دیده‌شده از یک آدم، که اتفاقا خیلبم توش دقیق شدیم، نحوه‌ی برخوردش رو پیش‌بینی می‌کنیم... یا مثلا اتفاقی که براش افتاده، یا دلیل رفتارش رو حدس می‌زنیم. معمولا هم اشتباه نمی‌کنیم. لذت هم می‌بریم. پ
نمازامون که به درد عمه‌هامون می‌خوره
روزه که برای گوارشمون ضرر داره، همون ماه رمضون رو با بدبختی و خواب یه کاریش می‌کنیم بسّه
قرآن که نمی‌خونیم
روایت و حدیث که تخصص می‌خواد
نهج‌البلاغه رو که نگو، اصلا نمی‌شه فهمیدش
صحیفه‌ی سجادیه هم که معلومه، همه‌ش دعاست
دعای کمیل که زمزمه نمی‌کنیم
زیارت حضرات که با خوندن جامعه‌ی کبیره نمی‌ریم
دعای ندبه که مال سحرخیزاست
زیارت عاشورا که از اسمش معلومه، روز عاشورا باید خونده بشه
گریه که مال افسرده
فردا احتمالا رییس دو از انگلیس بیاد، یه ماه داشتم راحت زندگی میکردما...از فردا هی قراره بیاد استرس بده و غر بزنه!! حالا خوبه اتاقش سوا شده، دیگه زیاد چوب لا چرخم نمیکنه...من هم بعد ۲ ماه یه مقدار چم و خم کار دستم اومده، شاید رفتارش انسان دوستانه تر شده باشه. آخرین پیام واتس اپی که بینمون رد و بدل شد یا شاید درستترش اینه که رد شد ولی بدل نشد، عکسی بود که بعد از یه روز از عکس قبلیش که توش در جواب از قیافه و تیپش تعریف کرده بودم، از خودش تو انگلیس فرست
امروز رفتیم خونه خواهری ! خواهرم تقریبا۱۷سال از من بزرگتره معلومه که
دنیای منو و اون کاملا متفاوت باشه !الان از خونه شون برگشتم در واقع باید
بگم زیاد بهم خوش نگذشت بیشتر دیدنش منو یاد این میندازه که آدم میتونه تو
روزمرگی گیر کنه بزرگ کردن سه تا بچه ی قدم و نیم قد خیلی حوصله و اعصاب
میخواد .راستش تا الان فک میکردم خیلی آدم با حوصله و تقریبا خوش اخلاقیم
ولی دیدم نه منم یه روزایی پکر میشم و اونم جا هایی رقم میخوره! این دومین
بار بود که سر یه نفر
نمازامون که به درد عمه‌هامون می‌خوره
روزه که برای گوارشمون ضرر داره، همون ماه رمضون رو با بدبختی و خواب یه کاریش می‌کنیم بسّه
قرآن که نمی‌خونیم
روایت و حدیث که تخصص می‌خواد
نهج‌البلاغه رو که نگو، اصلا نمی‌شه فهمیدش
صحیفه‌ی سجادیه هم که معلومه، همه‌ش دعاست
دعای کمیل که زمزمه نمی‌کنیم
زیارت حضرات که با خوندن جامعه‌ی کبیره نمی‌ریم
دعای ندبه که مال سحرخیزاست
زیارت عاشورا که از اسمش معلومه، روز عاشورا باید خونده بشه
گریه که مال افسرده
ساعت 3:10 دقیقه ی صبحه.بارون با شدت داره می باره و آب از ناودون ها جاری شده. :) حتما درخت ها و گل و گیاه ها کلی کیف می کنن.
بارون را خیلی دوست می دارم. :)
جدیدا مثل جغد از شب تا صبح بیدارم و از صبح تا ظهر خواب. :|
کل برنامه ی مفیدی هم که از اول تعطیلات تا الان داشتم این بوده که چند روز پیش تصمیم گرفتم یه داستان بنویسم که اونم هنوز ننوشتم و فقط در حال شکل گیری روند داستان توی ذهنم می باشم. :|
به امید خدا می خوام خوندن کتاب "فقط پتی" رو که حدود 6 ماه پیش خریدم
۱. برا روز مادر شامپو هلث نوشن خریدیم جلو جلو دادیم به مامی استفاده کنه چون لازم داشت + پن اسطوخدوس L'dora خریدم [شفاف کنندگیشو همون اولین بارم که میزنی معلومه .. راضیم ازش] 
۲. کیک خوردن با زهرا
۳. تونسم تایم پلانکمو طولانی تر برم بدون لرزش
من او را از خودش هم گرفته بودم.
نمی خواستم او را به معنای عام تصاحب کنم.
تمام خواسته ام داشتنش بود.
می خواستم او را فقط برای خودم نگه دارم
و ذره ذره کشفش کنم.
هیچوقت تکراری نمی شد.
هر بار چیز جدیدی از میان حرف ها و رفتارش
کشف می کردم.
فکرش را بکن.
کسی که بارها توی کافه کنارت نشسته
و با تو شیرکاکائوی داغ خورده،
ناگهان بفهمی از شیرکاکائو و بوی مسخ کننده اش متنفر است.
 
معصومه باقری
ی حس بدی دارم
هروقت مامانم اینا خونمون هستن علی یکم سرد برخورد میکنه
ساکته و توخودشه
من از این رفتارش بدم میاد
قبلا اینجوری نبود
گرم بود میجوشید و می گفت و میخندید
ازوقتی من حالم بد شده و از اومدن مامانش دلم شاد نمیشه
اونم بدخلقی میکنه
چیزی که عوض داره گله نداره
دوشنبه هجده تیر:
گفته بودم من و خواهرام هفته ای یه بار یا دو هفته یه بار دور هم جمع میشیم؟ مثلا از عصر یه روز تا عصر فرداش؟؟
امروز هم همینجوری بود.از عصر دیروز پیش هم بودیم.مهمون آبجی صاحبخونه.تا عصر امروز.نشسته بودیم دور هم که دختر خواهرم بخاطر یه وسیله ایش که کوروش برداشته بود با پا زد تو کمرش... 
کلا یه چند وقتیه پرخاشگر شده.رفتارش غیر دوستانه شده.خصوصا از وقتی توله سگ خریده چند بار پیش اومده من خیلی نرم درمورد رفتارش با کوروش و گیر دادنای بی
شاید تاریخ و ساعت مشخصی براش وجود نداشته باشه اما از یه جایی فهمیدم که چقدر همیشه دوست داشتم بدون این که دوست داشته بشم،چقدر همیشه بی‌دریغ محبت کردم بدون این که محبت ببینم. نه معلومه از کجا شروع شد و نه معلومه چرا اینجوریه! انقدر بدون انتظار برگشت محبت و دوست داشتن انجامش دادم و به طرف مقابل فکر نکردم که انگار هیچ‌وقت حواسم نبوده که این بی‌برگشت بودن و ببینم و لمسش کنم. 
ولی حالا و همین امشب مثل پتک تو سرم کوبیدمش که بابا بسه دیگه خستم کردی
ــ با من ازدواج کن.
+ «احیاء علوم‌الدین» غزالی رو خونده‌ی؟
ــ معلومه.
+ اگه تو خونه سوسمار باشه مشکلی داری؟
ــ آدم سوسماربازی نکنه دیگه چه تفریحی؟
+ دومیلیون رکعت نماز قضا دارم؛ می‌خونی به جام؟
ــ برم وضو بگیرم.
+ زبان مالایی بلدی؟
ــ کامل مسلط نیستم.
+ ببخشید، مالایی برام مهمه.
 
ـ از توییتر بهرنگ رجبی
واقعا از کامنت های یه عده معلومه که فقط برای بازدید و رتبه هس الکی تفریف تمجید کردناتون-_- ولی خوبه بدونین که کامنت هاتون حذف میکنم :/ 
+ امروز با ف و ناشناس میریم بیرون:) نمیدونم کیه ولی خعلی پایه است. حالا امروز میبنمش پعلوم میشه کدوم دوستم بوده 
#meeting
دیشب یه پست نوشتم نیومده چرا :/
چشم‌هایش را مقابل آینه تنگ می‌کند و می‌پرسد دوباره؟ کمی عقب می‌کشد و با سردی پاسخ می‌گوید: دوباره. می‌پرسد آخر چرا؟ پاسخ می‌گوید درد دارم خسته‌ام، ملال به جانم نشسته. می‌پرسد مطمئنی، می‌گوید معلومه که نه و حتی پشیمونم و به روز شمار افتاده‌اند که تمام شود. پرسنده می‌گوید عجب خری هستی تو. می‌گوید می‌دانم.
دختره تیشرت پوشیده یه حریر هم انداخته روش به عنوان مانتو
کل اندام که هیچ، کل وجودش معلومه
بعد من مانتو جلو بسته پوشیدم، جلو بازم نه‌ها. یه خورده فقط شلوارم تنگه طرف یه نگاه به پاهام کرده. یه نگاه تو صورتمو چشمک میزنه میره.
جالبیش برام این بود که مگه هنوزم هستن همچین آدمایی
تا برسم خونه دائم به خودم میگفتم من کله‌مو کجا بکوبونم الان
با یه نگاه می تونی به رفتار دیگران، طرز فکرشون رو بفهمی ؟!
حرف های تن و بدن مون
بدن ما خودش به تنهایی کلی حرف برای گفتن داره. اصلا یه زبان مخصوص به خودش رو داره. بهش میگن «زبان بدن...»
اگه زبان بدن رو بلد باشی، وقتی داری با کسی حرف میزنی خیلی راحت تر می تونی اون فرد رو تحلیل کنی. خیلی راحت می تونی تشخیص بدی موافق تو هست یا مخالفته خیلی راحت می تونی بفهمی ادامه بحث رو باید به همین شکل جلو بری یا باید تغییر بدی کلامت و نوع بیانت رو! زبان بدن یه معجزه ی
میم پ  گفت به مامانم همیشه براش ارزو میکنم یه ادمی سرراهش قرار بگیره که قدرشو بدونه و من چقدر عشق به قلبم سرازیر شد
میدونی چیه دیگ اینک تو درسش و اینده کاریش موفق بشه خیلی برام تکراریو نچسبه
میدونی چرا؟ خب معلومه چون نه به رشته علاقه داشتم و نه انچنان به کارش
نمیدونم گاهی وقتا خیلی راضیم چون انتخاب دیگ ای از بچگی ترها تو ذهنم نبود
ط دسته دار گفت فردا حدودا ده و نیم یازده میاد دنبالم که بریم باشگاه . چه باشگاهی؟ نه درستش کلاس رقصه ؛ میخوایم بریم زومبا . من تا حالا زومبا رقصیدم؟ نه! استرس دارم؟ اره صد البته :/  حوصله چی؟ حوصله دارم؟ خیر بازم معلومه که نه ولی دیگه چه کنم گفتم بریم ببینیم چی میشه :|
سلام به کسانی که سوالم رو میخونن
دختری هستم 24 ساله، تک فرزندم و پدرم تو بچگیم فوت کرد، مادرم چند سال بعد ازدواج کرد، منم زیاد با شرایط نساختم، با پولی که از پدرم مونده بود و با کمک مادر بزرگم 2 سال پیش خونه م رو جدا کردم و مستقل زندگی میکنم.
درس میخونم و یه کار موقت با درآمد نسبتا خوب هم دارم. سال پیش با پسری آشنا شدم و به هم علاقمند شدیم و رفت و آمد مون بیشتر شد. اخلاق، شخصیت، خانواده، وضعیت اجتماعی و ... از همه نظر واقعا عالیه، ولی یه مشکل بین مون
سلام و درود بر دوستان گل و گلاب
من یه دختر 22 ساله هستم و از نظر ظاهری و خانوادگی در سطح مناسب و خوبی قرار دارم و بالطبع خواستگار هم دارم اما ... 
مشکل من اینه که من از پسرهایی که محبت کلامی میکنن، ابهت ندارن، خشونت و جذبه مردونه ندارن اصلا خوشم نمیاد و تا الان حتی یه نفر هم به دلم ننشسته، میدونم ممکنه با این حرف عده ای به من بگن مریضی یا برو پیش روانشناس یا تو مازوخیسم داری، ولی این کارها برای من درمون نمیشه. 
من فقط در صورتی جذب یه مرد میشم که تو
دوستان گلم وقتی برای مسافرت به یک شهر میروید کجاها میروید؟
خوب معلومه جاهای دیدنی مثلا اینجا(کرمان) باغ شاهزاده  حمام گنجعلی خان  بازار و.......
من به عنوان یک دوست از شما خواهش میکنم به اینجا هم تشریف بیارین: کتابخانه ملی . فرهنگسرای کوثر
سه شنبه ها: کلاس استاد منصور حسنی با عنوان  یک فنجان حقیقت.  
اقا من به طور خیلی خیلی وحشتناکی پنج روز رو تو کل سال دوست دارم دوست که نه در واقع عاشق این پنج روزم 
اگه هر کسی هم باعث بشه این پنج روز ثانیه ای داغون بشم تا چندین سال بعدش تو ذهنم حک میشه اون رفتارش و دیوونم میکنه و خب تا حالا هیچ وقت نشده بدون داغون شدن این روزا رو بگذرونم اما خب بازم عاشقشونم 
یکی از اون پنج روز چهارشنبه سوریه اه
درستش این بود که من الان از ذوق ناشی از فردا شب در حال متلاشی شدن باشم نه اینکه یه پست مملوء از غر رو بنویسم
تازه ه
با یه نگاه می تونی به رفتار دیگران، طرز فکرشون رو بفهمی ؟!
حرف های تن و بدن مون
بدن ما خودش به تنهایی کلی حرف برای گفتن داره. اصلا یه زبان مخصوص به خودش رو داره. بهش میگن «زبان بدن...»
اگه زبان بدن رو بلد باشی، وقتی داری با کسی حرف میزنی خیلی راحت تر می تونی اون فرد رو تحلیل کنی. خیلی راحت می تونی تشخیص بدی موافق تو هست یا مخالفته خیلی راحت می تونی بفهمی ادامه بحث رو باید به همین شکل جلو بری یا باید تغییر بدی کلامت و نوع بیانت رو! زبان بدن یه معجزه ی
این برنامه با حجم کمش قابلیت خیلی زیادی داره. امروزه تمام دنیا وای فای هایی است که می توان دسترسی به جاهای مختلف داشت. یک وقتایی جایی می روید که اینترنت ندارد خب چه کار کنیم؟
خب معلومه برنامه WPSapp pro رو نصب می کنیم این برنامه می تونه کمک کنه که وای فای هایی که قابل وصل شدن هستنو وصل کنه واقعا محشره. این برنامرو حتما دانلود کنید
ادامه مطلب
باید این موضوع باور کنم که بی معرفت شدم و خوب میدونم هرچقدر دلیل
 و بهونه بیارم که وقت نشد یا کار داشتم باز از اسمش معلومه که بهانه بوده
ولی بدون همیشه به فکرت هستم و هر بار که قدمی بر میدارم یا بهتر میشم برات ارزوی سلامتی میکنم ان شاالله همیشه سالم، موفق و شاد باشی
من همیشه برای سلامتیم و شرایطم مدیون تو هستم و همیشه با هر فدمی که برمیدارم به یادتم
عطر یاس:# کمی_تفکر
بهش گفتم امام زمان (عج) رو دوست داری؟
گفت: آره ! خیلی دوسش دارمگفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟گفت: آره!گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دلهگفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میادگفت: چرا؟براش یه مثال زدم:گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شدهو الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری
تا حالا دور و برتون آدمهایی را دیدید که توی هر شرایطی که هستن سعی می کنند بهترین باشند.
به نظر من رفتار این افراد قابل ستایش است و به عنوان یک سبک رفتاری الگوهای مفیدی هستند. خیلی خوش شانس که باشید یکی از این نمونه را ببینید و از رفتارش الگو برداری کنید.
این افراد حتی اگر از ریاست به خدمه یک رستوران هم تبدیل شوند باز در آن نقش هم عالی رفتار می کنند.
یک قانون کلی در مورد همه این نوع افراد صادقه:
مهم نیست نقش شون چیه، دوستش دارن یا نه، اگر بتونن عوض
روستا بودیم.با همسر و داداش رفتیم کوه ..باد خیییلی شدید بود چند بار نزدیک بود بیفتم.
 باد بدتر شد منم فقط چشمامو بستم و وایسادم حس کردم باد تموم شد ولی صداشو هنوز میشنیدم ..
چشامو بازکردم و دیدم داداشم روبروم وایساده ..
اینم از فوائد داداش 100 کیلویی :)
+ امشب هم از ساعت 8شب تا 1 شیفتم ..دیر رسیدم و با نیم ساعت تاخیر لاگین کردم ولی ساعت کاری خوبیه معلومه مردم هنوز از سیزده بدر برنگشتن یا خستن و زود خوابیدن :)
ـ حالا بشینید بیشتر راجع بهش حرف میزنیم...... لبخند محوی روی لب سامیار پدیدار شد..... نشستم و با چشم غره به میشا و نفس نگاه کردم........ میشا: ببخشید میشه....... میشه شماره تون رو به ما بدید تا فردا باهم بریم خونه رو ببینیم؟! تا اگه مناسب بود بگیم بهتون جوابمون مثبته یا نه........ میلاد: نمیشه اگه شما پاتون رو بذارید تو اون خونه رسماً زن ما به حساب میاید از نظر صاحب خونه پس یا الان جوابتون رو بدید یا هیچ وقت..... نفس دست از ناز کردن برداشت و گفت: ـ قبوله جواب ما م
گفت: به نظر تو ارزش آده بیشتره یا گوسفند؟
گفتم: این چه سوالیه؟ خُب معلومه آدم, چون ...
گفت: صب کن صب کن, اگه راس میگی چرا اگه ماشین به آدم بزنه باهاش کاری ندارن ولی اگه به گوسفند بزنه میبرنش پاسگاه؟
دیدم راس میگه, یاد رئیس اسبق بقه قوه قضائیه افتادم که با افتخار میگف اگه کسی تصادف جرحی بکنه, بیمه نامه خودرو خودش وثیقس!
معلومه؟
معلومه که گلابیه داره دستاشو می‌کشه به سمت بالا تا برسه به زردآلو و بتونه بغلش کنه؟
معلومه که لپای اون از خجالت این سرخ شده و این از عشق اون سبز؟
اگر از بهار یه چیزش رو دوست داشته باشم، همین جوونه‌هان. همین کوچولوهایی که دارن آروم‌آروم بزرگ می‌‌شن، دوباره زنده می‌شن، دوباره سبز می‌شن.
آخرین بار که رفتیم خونه میلیحه خانوم و حاج‌آقا، اواخر بهار یا اوایل تابستون بود به گمونم. خودم درست یادم نیست، ولی می‌گن که حاج‌آقا به من می‌گفت
یه سری رفتم پیش یه مشاور و در بین  گفت و گوهامون بهش گفتم قراره یه کاری برای استادمون انجام بدم اونم گفته دستمزدت رو بهم بگوبهم گفت برای اینکه ارزش کارتو بدونه دستمزدت رو بهش بالا بگوخود من اگه به جای ساعتی دویست تومن ساعتی پنجاه میگرفتم همه میگفتن اینی که ساعتی پنجاه میگیره معلومه کارش چه جوریهبه نظرم حرفش کاملا درست بود.
ازاسمش معلومه دیگه
مرینت دوپن چنگ:کسی که برای نان پختن آماده است.()
آدرین آگرست:تاریکی پروانه.()
آلیاسزار:کسی که موهایش قرمزاست.(دروغ میگه موهای آلیانارنجیه)
نینولاهیف:فرزنداسطوره(از کی تاحالافرزنداناسطوره دیجی شدن؟)
کلویی بورژوا:شکوفه سروتمند.(شات آپ)
گابریل آگرست:فداکارپروانه.(واقعنا)
ناتالی سانکور:آسیب ناپذیر(دم به دقیقه پس میوفته بعدمیگه آسیب ناپذیر)
کاگامی تسوروگی:آینه.(آره خیلی)
لایلاراسی:زیبای قرمز.(توهم شات آپ)
 
خیلی از بازیکنهای اوماها باز، بازی رو ادامه میدن تا وقتی که “ترن” روی زمین بیاد، آخرین ورق رو ببینن. خیالشون راحت بشه که دستشون درست نشده و بعد فولد کنن. خوب معلومه که تا اون لحظه کلی پول ریختن توی پات بدون اینکه شانسی برای بردن داشته باشن. طبیعیه که اگر به این کار ادامه بدن بخاطر این اشتباه بزرگ حسابی جریمه میشن و چیپهاشونو از دست میدن.
ادامه مطلب
نویسنده و محقق غربی  “استیون رانسیمان” در کتاب تاریخ جنگ های صلیبی درباره سلطان صلاح الدین ایوبی،فرمانده فقید مسلمان کُرد تبار چنین اظهار نظر کرده است:
«… سلطان از نظر ظاهر مردی بود لاغر اندام، چهره‏ ای محزون و آرام داشت که هر آن، با لبخندی نور و صفا می‏ گرفت. رفتارش همواره به هنجار بود. سادگی را می‏ پسندید و از خودنمایی و درشتی متنفر بود. دل‏بسته صحرا بود، با این‏همه از مطالعه و خواندن غافل نمی ‏نشست… ».
حالا همه چی به کنار
من هروخ میخوام یه غلطی بکنم بابام میگه" هروخ رفتی خونه شوهرت از اینکارا بکن!" 
حالا ببینین اگه من شوهر نکردم بعد اونم نگف "مگه اینجا خونه باباته هرکار میخای میکنی؟"
+موضو اون " آزادیِ هممممه چی بجز بیانه"  که داره تو ایران بیداد میکنه 
نه مشکلای اقتصادی!
+من مهمم یا چترِ رنگی رنگیِ شکستهِ تو؟ 
معلومه که چترِ رنگی رنگیِ شکستهِ تو مهم تره دیوونه 
‍♀️
 
برای ورود به دنیای ماوراء الطبیعه باید اطلاعاتی در این زمینه داشته باشید.
همیشه توی یه کاغذ بنویسید چی میخواین تا بهتر جلو برین. خب سه دسته هستن اونایی که وارد این حوزه میشن:
 
1- اونایی که تفریحانه وارد این دنیا میشن
2- کسانی که به دنبال پول،شهرت و یا هر کار خلاف دیگری هستند.
3- افرادی که به دنبال یادگیری امور ضد جادو و دفع طلسم و باز کردن آن هستند.
 
 خب به نظر میاد گزینه سوم واقا خوبه و اینکه چرا این علوم در دستریس این افراد قرار نمیگیره؟ خب سوا
نام : Blindspotting 2018
امتیاز : 7.4 از 10
ژانر : کمدی/جنایی/درام
محصول : آمریکا

خلاصه داستان :
انتخاب غلط، ماجرای دو دوست است که کالین در آستانه آزادی از زندان است که باید مراقب رفتارش باشد تا آزاد شود اما دوست قدیمی اش مایلز برای او دردسر جدید ایجاد می کند...

ادامه مطلب
نام : Blindspotting 2018
امتیاز : 7.4 از 10
ژانر : کمدی/جنایی/درام
محصول : آمریکا

خلاصه داستان :
انتخاب غلط، ماجرای دو دوست است که کالین در آستانه آزادی از زندان است که باید مراقب رفتارش باشد تا آزاد شود اما دوست قدیمی اش مایلز برای او دردسر جدید ایجاد می کند...

ادامه مطلب
کاش مسائل زندگی واسه منم همین قدر راحت که واسه ایشون قابل حله، حل میشد.البته همچین نگرشی رو فقط نسبت به زندگی من داره و از نظرشون مسائل زندگی خودشون از درجه اهمیت بالایی برخوردارن و نیاز به تفکر و تعمق زیادی دارن. بهش میگم نمیدونم قراره تو زندگی چه بکنم.میگه معلومه که درستو بخون بعدشم تو همین آزمونا و اینا یه جا استخدام شو دیگه.
از همفکری ایشون کمال تشکر رو دارم.
مامان میخواد کم کم خونه تکونی رو از آشپزخونه شروع کنه. رفتم تو آشپزخونه میگم خب الان شروع میکنی؟ میگه نه تازه نهار رو درست کردم اول کتری رو بشورم بعد صدات میکنم. میگم خب تو این مدت کاری میتونم بکنم؟ همونطور که داره تند تند ظرفا رو خشک میکنه معلومه ذهنش جای دیگه اس... خیلی جدی در جواب سوالم میپرسه: خیار میخوری؟
من:
چرخ گوشتمون رو گذاشته بودم تو دیواریه بنده خدایی که بیمارستان کار میکرد اومد چرخ گوشت رو ببینه،در رو که باز کردم دیدم از یه ماشین مدل بالا پیاده شد پیش خودم گفتم طرف وضعش خوبه حتماخلاصه چرخ گوشت رو فروختیم بهشوقتی رفت از رو رفتارش پیش خودم گفتم بهش نمیخوره این ماشین واسه خودش باشه،یعنی با این رفتار عمرا به این ماشین رسیده باشهبعدا متوجه شدم گوشت کوبش رو فراموش کردم بهش بدمیه جا دیگه قرار گذاشتیم و گوش کوب رو براش بردم این سری با پراید اومد.
علم را اگر بسته به اشخاص تعریف کنیم
جلوی پیشرفتش را گرفته‌ایم
***
از الزامات دوری از ریاکاری
همراه داشتن همیشگی یک قبله‌نماست
***
نسبت باقرخان به ستّارخان
نسبت باهنر به رجایی ست؛
هر دو در کنار هم باید یاد شوند.
***
قلب پادشاه بدن است
و مغز، وزیر آن.
***
ملّت ما خر نیست،
ولی تصمیماتی می‌گیرد که دولت او را خر به حساب آورد.
***
اگه گفتید اون چه پرنده‌ایه که اگه اسمشو برعکس کنیم میشه یه پرندۀ دیگه؟
.
.
.
خب معلومه! کبک، که اگه اسمشو برعکس کنیم میشه یه کبک
کلاس بازتوانی هفته گذشته دقیقا روز اسباب کشی بود
امروز داشتم به لطف تکنولوژی پیشرفته!!! گوش میدادم بقدری کیفیت افتضااااااح و استاد بی حوصله بود که دیگه داشتم خودمو میزدم و زمین و زمان و فوش میدادم
صدا یا قطع و وصل میشد یا ضعیف بود... استلدم سوال میپرسیدن میگفت گوش ندادین توضیح دادم :| سوالم نمیپرسیدن میگفت معلومه همه تون خوابین :|
کلاس ۱ساعت و نینه رو هم تو ۱ساعت تموم کرد!!!
خدایا اون نفری ۴میلیون و که از جیب ما میره تو جیب اونا وسط حلقشون نگهدار
هر موقع میام خونه ی خواهرم؛ حس انگل اجتماع بهم دست میده‌. بس که هیچ کاری نمیکنم.
+ازین ادمایی که هیچی تو پیج و وبلاگشون بروز نمیدن بعد یهو یه حرکت خفن میزنن خوشم میاد. من قابلیت این همه مخفی کاری و لفافه بازی رو ندارم!!! متاسفانه من همیشه ی خدا همه چیم معلومه و زندگیم رو دایره هست! گاهی بابت همین از خودم دلخور میشم. اما اگه غیر از این رفتار کنم دیگه خودم نیستم! دیگه آی دا نیستم!
+چطوری سکرت تر باشم؟ :|
+آریا یکشنبه دنیا میاد‌.
▪ کاش میشد آدم ها رو مثل قالی تکوند ، اینقدری تکوند که گرد و غبار غم و خستگی و ناراحتی و سردرگمی از رو تنشون بلند شه بره هوا .
▪ میگن دوزخ بدتر از جهنمه میدونین چرا؟ چون تو دوزخ تکلیف آدما مشخص نیست ، دوزخ خود سردرگمی آدماست . میدونین تکلیف جهنمیا و بهشتیا معلومه ولی تکلیف دوزخیا؟! خدا داند..
امروز سربازا رو بردیم واسه جز خوانی قرآن، وقتی که چشمم به حرم امام افتاد جز تنفر هیچ احساسی نداشتم،تنفر نه از شخص مرحوم امام،از اشخاصی که برای شخصی که اینقدر ساده زیست بود چنین حرم تجملاتی رو ایجاد کنند:)بعد میگن چرا ما با بیت امام مشکل داریم،وقتی می بینیم وضع مردم چه جوره و حال احوال و رفت و آمد های بیت در چه حاله خوب معلومه باهاشون مشکل بر میخوریم:)حواسم هم نبود جلو سربازا هم گفتم امام کجا و مرقدش کجا،لعنت بر ایجاد این تضاد:|حالا حفاظتیمون ن
سلام، امیدوارم حالت خوب باشه. 
تازگیابه این نتیجه رسیدم که خودمو از بیرون نگاه کنم. 
واقعا من نوعی زندگی فردی خیلی برام بهتره. یه جورایی از بیرون که خودمو میبینم معلومه هیچ جاذبه ای نداره که بخوام تشکیل خانواده جدید بدم. 
منم دارم قبول میکنم کمی واقع بین باشم. و همین طور خدا رو شکر کنم.
مطمئناخیریتی در این هست که تنها باشم. بهتر از اینه که بخوام خودمو بدبخت کنن. 
منم جوری شده دیگه نمیتونم کسی رو بپذیرم تو زندگیم. فعلا که احساس خوشایندی دارم. تا
دانلود آهنگ جدید علی جهانیان به نام آرامش
Текст песни aramesh Ali Jahanian
با این همه بدی چرا بازم دلم میخواد تو روТы такой плохой, почему я хочу тебя снова?
میتونی تو جمله هام واضح ببینی حسموВы можете ясно видеть в моих предложениях
اینکه چقدر با ارزشی معلومه توی هر نگام

ادامه مطلب
ای نیرنگ باز!
ای حقه باز!
ای قناری رنگ کن و جای گنجشک بفروش!
ای چوپان دروغگو...
با کیم؟
خوب معلومه با چی توز
از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون یا حداقل از همه پنهون از خدا چه پنهون( اه...یکی پیدا نشد درست اینو به ما بگه که بالاخره از کی پنهون؟) ما خانوادتا سوپر چیپس مزمز رو دوست میداریم. البته هنوز عاشقش نشدیم! مزه اش یکم متفاوته و بذائقه ما جور در میاد!
حتی الان که گرون شده ما باز ولش نکردیم
دیروز دیدم چی توز هم سوپر چیپس داره و تخفیفشم خوبه
گفتیم
آمار این ماه رو نگاه می کردم
چقدر کمرنگ بودم مهر ماه
کلا تعداد پست هایی که نوشتم نصف ماهای قبله
معلومه حسابی درگیر بودم این چند وقت
با خودم قرار گذاشته بودم وسط این حجم کارم ی هفته رو به خودم استراحت بدم
و برنامم رو سبک تر مشخص کنم
این شد که این هفته برنامم ی مقدار سبک تره
ادامه مطلب
چشم هام بین رنگ ها دو دو میکرد. روی بعضی شون مکث می کردم و تصور می کردم طرح بافتم با این رنگ چجوری میشه؟ به خانم فروشنده گفتم چقدر رنگ... کار مارو سخت کردین حسابی. سرش شلوغ بود، ولی باحوصله و مهربون. خودشو انداخت وسط رویای من:
-چی میخوای ببافی؟
+پتو، پتوی نوزاد
لبخند نشست روی لبش و پرسید: دختره یا پسر؟
مکث کردم...به چشم های زیبای دختر فروشنده خیره شدم، دنیا در اون مغازه شلوغ و پر سر و صدا، لحظه ای ساکن شد، صداها محو شدن، نه چیزی می دیدم، نه چیزی می ش
ته این نوشته ها، سرمو میگیرم بالا و به خاطر خودم، چشم توو چشم ِ همه دنیا گریه میکنم.از دست دادن،ترک کردن دوست داشتن ها،درجا زدن،ترسیدن،نفهمیدن،خواستن،همه اشون برای منن البته نه منِ الان،من الان فقط خسته اس،دلم گریه کردن چایی داغ ۱۲ ساعت خوابیدن درس نخوندن وقت گذرون و بی وقفه قدم زدن میخاد.الان بیشتر با خانواده وقت میگذرونم پیش دوستام شاد ترم و همه چیزای قدیمو فراموش کردم،پوسته ی امروزم با دو سال قبل فرق داره،قشنگ تره:)حتی تو نوشته هامم مع
تکلیف تاریخ کنکور هنوز مشخص نیست ولی اگه عقب بیوفته معلومه که به نفع همه است
.
.

امروز شروع کردم به انجام دادن یکسری از کارایی که صد سال پیش قرار بود انجام بدم ی+کارایی که نصف و نیمه رهاشون کرده بودم!!!!
دلم کلی انرژی و جسم خستگی ناپذیر میخواد که بتونم همه ی کارامو انجام بدم ولی خب چه کنم که من همیشه خسته ام  و حالم خوب نیست ولی با این حال تلاشم رو میکنم 
.
.
.
احتمال میدم تا اخر هفته ی دیگه همه چی نظم خاص خودشو میگیره تو زندگیم و منم راحت میشم از ا
سلام معلومه منتظرم بودینا خوب چی بگم اینکه اولا حوری های عزیز توجه فرمایید توجه فرمایید خرمشهر آزاد شد یعنی وقتی آزاد شد گمونم حوریا گریه شون گرفت که شهدا کمتر شهید میشن بیان پهلوشون بشینن به حرفای قشنگ قشنگ هم گوش فرا بدن و لذت ببرن در بهشت په شما حوریا دوست دارین ما بمیریم تکه تکه بشیم تا قشنگتر بشیم بهتون بیشتر حال بدیم ولی خداییش حوری لذت میبره ولی به فکر معشوقشه یعنی تو حال خودش نیست مثل ما که لذت بیشتر دنیوی فقط به فکر اینه که به ما بیش
امروز تو باشگاه ازم اجازه گرفتن که موقع تمرین ازم فیلم بگیرن تا بتونن بگن که این متد حالت درمانیم داره بعد اینو به عنوان لایو گذاشتن اینستاگرام تا اینجاش که مشکلی نیست موقع لایو گرفتن هم کامل توضیح دادن که این شخص فلان و بیسار بعد یه خوشحالی اومده تیکه انداخته که معلومه ایشون سالها در عرصه ورزش فعالیت داشتن که یه حرکت ساده رو نمیتونن انجام بدن د آخه مگه کری خواهر/برادر؟
خدا رو شکر که من یکی حداقل مشکلم مال پاهامه نه درک و شعورم !
چهارشنبه و پنجشنبه یعنی دیروز رفته بودیم یک دوره از طرف جامعه اسلامی داخل حوزه علمیه مشکات.
حوزه علمیه ای که اکثر طلبه هاش اول دانشجو بودند اون هم عمدتا مهندسی و سپس بعد گرفتن مدرک دانشگاهی اومدن دروس حوزوی رو می خوانند.
با پنج شیش نفر از طلبه ها که اونجا درس می خوندند و برامون کلاس گذاشتند تو این دو روز خوش و بش و کلاس داشتیم.
 
یکیشون بود حسن خالـ.ـقی ، یعنی من محو سیمای و رفتارش شده بودم.
همشون صورت هاشون نورانی بود.
معلوم بود چه ارتباط عمیقی
پنل ده تایی تشخیص اعتیاد
تشخیص اعتیاد و مصرف مواد مخدر شخصی که به رفتارش مشکوک هستیم بسیار سخت است
نمی توان از ظاهر شخص به نوع اعتیاد پی برد
بهتر است ابزاری باشد که بتواند آن را تشخیص دهد
پنل های چند کاره تشخیص مصرف مواد مخدر
پنل ده کاره شامل تست های مرفین ، بوپرنرفین ، ماریجوانا ،
دختر معنی مشخصی ندارد
هر سال در این روز ها هر کس معنی ای به آن میدهد، تبریک میگوید و به زندگی خویش ادامه میدهد... همین
و بعد فراموشی...
نمیدانم حالا معنی دختر چیست؟
شاید دختر همانی ست که در شادی رفیق است و در ناراحتی شریک...
شاید هم همانی که وقتی رنجید صدایش در نیامد بلکه محکوم نشود به دوست داشتنی نبودن...
شاید هم یعنی مهربانی های بی دلیل...
دختر میتواند در آن واحد رفتارش را تغییر دهد
چه کسی میداند در سر او چه میگذرد؟
به نظر من نمی توان معنی مشخصی بر
چند روزه که گیر دادم که آخرش که چی...
موفقیت درسی...آخرش که چی؟
موفقیت کاری...آخرش که چی؟
عشق...اخرش که چی؟
زندگی...آخرش که چی؟
نمیدونم دم این فلسفی شدن و گیر دادن دقیقا به چی وصله...از خوشی میاد...از فصل...از واقعیت...از چی؟
تو همین هاگیر واگیر امروز یه هو گوشیم زنگ میخوره...
علی پشت دوربین ظاهر میشه که فقط چشماش و پیشونیش معلومه با یه اخم بزرگ و مقادیری بی حوصلگی در صداش...
بی مقدمه میگه اخه چه قدر صبر کنم تا هوا گرم بشه تابستون بشه تولدم بشه تو بیای بهم
این ترم، یعنی ترم 5 دانشگاه دو تا از بهترین اساتید دوران دانشجوییم رو داشتم.
یکی برای سیستم دیجیتال (1) استاد بسا... .
یکی برای سیستم دیجیتال(2). استاد کمرز... .
از لحاظ اینکه درس رو با جون و دل میدن. یعنی معلومه برای درسی که میخوان بدن وقت گذاشتن و دغده این رو دارن که مطلبی که درس میدن جا بیفته برا دانشجو.
تو دبیرستان هم داشتم از این معلما. البته اون معلم های دوران تحصیلم قبل دانشگاه بیشتر به خاطر شخصیت اعتقادی شون و اخلاقیشون برام الگو شدن.
حقیقتش ت
-لوس نشو. چیزی به اسم عشق وجود نداره.
+وجود نداره؟
-نه نداره.
+پس این که ما این جاییم یعنی چی؟
-رابطه، اسمش رابطه ست. ببین همه آدما یه روز رابطه شون تموم می شه. مثلا امروز ازدواج می کنن و یه سال بعد طلاق می گیرن. خب پس عشق کجا میره؟ تموم می شه؟ مگه می شه عشق تموم شه؟
-عشق تموم نمیشه؟
+نه، معلومه که نه!
-پس وجود داره! فقط تموم نشده... یه چیزی درست وسط قلبت، چیزی که تموم نشده!
+اوهوم، خب تو بردی. آره تموم نمیشه. تمومت می کنه مثل خنجری که آروم آروم تا خود اس
دم داغدار است. داغدار می ماند اگر بر مدار باقی بماند...
 
+دائم می گردم حرفی به زبون خودشون پیدا کنم بزنم تو دهن ناحق گوی اونها، ولی پایه ها متفاوته، مبناها متفاوته، ولی از اونجا که حق نوره و باطل در مقابل حق جلوه و ظهوری نداره، معلومه هنوز به حق وصل نشدیم کامل که باطل جفتک و معلق بازی در میاره و خون خوبان ما به دست بدترین و کثیف ترین ها ریخته میشه.
 
 
+ ترامپ قمارباز کثیف، اینقدر سینه های ما از نفرت جریانی که توی عوضی از عمله هاش شدی لبریزه که بع
پیر مرد روستا زاده ای بود که یک پسر و یک اسب داشت. روزی اسب پیرمرد فرار کرد، همه همسایه ها برای دلداری به خانه پیر مرد آمدند و گفتند:عجب شانس بدی آوردی که اسبت فرارکرد!
روستا زاده پیر جواب داد: از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟ همسایه ها با تعجب جواب دادن: خوب معلومه که این از بد شانسیه!
هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که اسب پیر مرد به همراه بیست اسب وحشی به خانه برگشت. این بار همسایه ها برای تبریک نزد پیرمرد آمدند
کتاب تاریخ فلسفه جلد یکم یونان و روم، نوشتهٔ فردریک چارلز کاپلستون ، ترجمهٔ سید جلال الدین مجتبوی، نشر علمی فرهنگی. 
خب معلومه که راجع به چیه! درسته تاریخ فلسفه رو خوندم با کتابای دیگه اما فکر کنم این کامل تر نوشته بازم نمیدونم ذوق دارم برای شروع کردنش. شاید هنوز مطمئن نباشم که فلسفه میرم یا فلسفه هنر ولی در هر صورت منابع یکینو منم دلم نمیخواد تنبلی کنم دلم میخواد یاد بگیرمو تلاش کنم. فکر کن یه عالمه چیز جدید بفهمی -^___^- همین بریم شروع کنیم. مج
این ضرب المثله هست که میگه:سالی که نکوست از بهارش پیداست!
من تازه معنیشو میفهمم!
سالی که شروعش با سیل بود معلومه آخرشم با کروناست
چه معلوم!شاید با بدتراز کرونا تموم بشه.
امسال سال عجیبی بود..
سالی که هیچوقت متاسفانه فراموش نخواهد شد.
سالی  که بعدها از ان به عنوان خاطره ی بد برای فرزندانمون یاد خواهیم کرد.
سال پرماجرا...!
همه ی اینا به کنار ،بدتراز همه شهادت سردار عزیزمون بود که یادمون نمیره..
_______________________
بعدا نوشت:
یه صحبتی هم با محتکران عزیز د
 
نویسنده و محقق : اشکان ارشادی از کرمانشاه 
فضولی شاعر سه زبانه عصر صفوی به طنز می نویسد : 
تا آنکه روزی گذارم بمکتبی افتاد، پری چهرهٔ دیدم فارسی‌نژاد، سهی سروری که حیرت نظارهٔ رفتارش الف را از حرکت انداخته بود و شوق مطالعهٔ مصحف رخسارش دیدهٔ نابینایی صاد را عین بصر ساخته بود.
ادامه مطلب
 
نویسنده و محقق : اشکان ارشادی از کرمانشاه 
فضولی شاعر سه زبانه عصر صفوی به طنز می نویسد : 
تا آنکه روزی گذارم بمکتبی افتاد، پری چهرهٔ دیدم فارسی‌نژاد، سهی سروری که حیرت نظارهٔ رفتارش الف را از حرکت انداخته بود و شوق مطالعهٔ مصحف رخسارش دیدهٔ نابینایی صاد را عین بصر ساخته بود.
ادامه مطلب
او هنوز همان است که قبلا بود؛ که دو ماه پیش، دوسال پیش...
سعی دارد این شرایط را قبول کند، اما نمیداند چگونه؟ چرا ؟ و به چه قیمت؟گاهی اوقات که یادش می‌رود دیگر همه‌چیز تمام شده‌است، بازمیگردد و با مرور خاطراتِ نه‌چندان دلچسب‌مان، «حال» را از ما می‌رباید...
 
می‌خواهم از او ناراحت شوم اما نمیشود، نمیتوانم...می‌خواهم سرش فریاد بزنم و بگویم :«بس است ، تمامش کن؛ حالا همه‌چیز فرق میکند..» نمیتوانم.
او، تمامِ من است؛ نمیتوانم از اشک‌های پنهانی
این قیافه ی منه ! وقتی بهم میگن: داداااش.. وبلاگت یدونس.. واسه نمونس..

قشنگ معلومه توهم زدم مگه نه !
اصن یکی نیست بگه تو اگر قیافه ات توانایی اینطوری شدن داره چرا مجرد موندی :)))
✰ دلم واسه این بچه کوچولوهایی که انگشت آدمو میگیرن محکم تو دستشون، تنگ شده، چند وقت پیشا یه بچه ی کوچیک دیدم البته دیگه راه افتاده بود.. بعد انگشت کوچیکو گذاشتم تو دستش.. امممااا... انگشتمو که نگرفت هیچی.. روشم کرد اونور یه اخمی هم کرد تازه فک کنم تو دلش یه ناسزایی هم داشت ب
بچه ها
خواهر من
اخلاق و رفتارش
عینننننن جدی گرگ زاده هست
عین اون بداخلاقه
کم حرفه
خیلی بی اعصابه
خیلی نکته سنجه
از یه طرف خیلی خنگه یعنی خنگی های خودشو داره
بلد نیست علاقه بروز بده
هی غر میزنه
هی میگه همه تون خودتون رو اصلاح کنین ولی کوه مشکلاته خودش
خیلی شفاف هست با زندگیش
اصولا هیچ کس رو درست و حسابی دوست نداره همین شوهرش رو هم روزی سه بار دعوا میکنه
امشب داشتم بهش میگفتم تو چقدر شبیه یکی از رفیقای سابق منی! 
اینقدرررر خندید!
بهش گفتم شبیه Car
به هوای این روز های ماه مبارک که چند خط بیشتر قرآن می‌خوانم...
هی هرچند آیه که می‌خوانم... بعدش یک آیه پشت بندش می آید...آی بنده هایی که گناه کردید اگه توبه کردید خدا را مهربان میابید...یعنی...بنده های جان این ماه ماه شماست...من آغوشم را برای شما باز کرده‌ام...نکند نا امید شوید...نکند این ماه تمام شود و شما جزء پاک شده ها نباشید...
نکند...
بعد ... ولی خدا...نگاهش... رفتارش...قلبش...مثل خدا می‌ماند...
جلوه ای از خدا می‌داند...یعنی چه؟
یعنی ولی غریب‌ش... مهدی غر
داشتم جدول حل می کردم، یکجا گیر کردم: "حَلّٰال مشکلات است؛ سه حرفی"
پدرم گفت: معلومه، «پول»گفتم: نه، جور در نمیاد
مادرم گفت: پس بنویس «طلا»گفتم: نه، بازم نمیشه.
♀تازه عروس مجلس گفت: «عشق»، گفتم : اینم نمیشه.
♂دامادمان گفت: «وام»، گفتم: نه.
♂داداشم که تازه از سربازی آمده گفت: «کار»، گفتم: نُچ. 
مادربزرگم گفت: ننه، بنویس «عُمْر»، گفتم: نه، نمیخوره
هر کسی درمانِ دردِ خودش را میگفت، یقین داشتم در جواب این سؤال،▪️پابرهنه میگوید «کفش»▪️نابینا می
سلام
برای پایان دادن کاری خب معلومه اول باید اون کار رو شروع کنی تا تموم بشه و این پست نشانه آغاز به کار وبلاگ Mr-Hacker83.blog.ir است. البته کاری نیست که پایانش را خواهان باشیم و من به نحو خودم خوش آمد میگم یا شما باید بگین، وبلاگ مستر هکر  باتوجه به عنوانش در مفهوم کلی در بر گیرنده یک چیز یعنی فقط هک می باشد، اما میخواهیم بیشتر از مفهوم واژه مخالف یعنی امنیت استفاده کنیم و تمام ترفند و آموزش هایی که در ذهن یک هکر جا دارد رو تقدیم شما کنیم.
نکته آخر این
به روی صفحه سیاه مانیتور جمله ای نقش بست شما امروز میمیرید حرفی دارید؟ پوزخندی زدم و صفحه چت را بستم به شدت عصبانی شده بودم در ذهنم با خودم میگفتم که "با خودش چه فکری کرده. مرتیکه احمق! معلومه که میمیرم! دوساله که در شبکه‌های اجتماعی گفتم که امروز میمیرم، همه میدونند اصلا به اون چه ربطی داره که این حرف‌ها رو می‌زنه" آخر هم از روی عصبانیت مانند دختر بچه های دبیرستانی صفحه چت را باز کردم و شروع کردم به تایپ کردن. طومار بزرگی با این مضمون که مردک
   برگ دلش میخواد از درخت جدا بشه پاییزو بهونه میکنه :/
پ.ن: اینکه داره به هربهونه ای از من فاصله میگیره آزارم نمیده 
فقط دلم میخواد بیاد وباصداقت بهم بگه که منو دوست نداره ازم خوشش نمیاد اونیکه اون میخواد نیستم 
به هرحال حس میکنم وارد بازی شدم که بلد نیستم و معلومه که تهش میبازم 
دلم روشنه به سال جدید
سالی که با حضرت باب الحوائج شروع بشه، معلومه که قراره منبع خیر و برکت باشه. بیاید نسبت به سال جدید خوشبین باشیم و تفال بزنیم.
چقدر قشنگه که لحظه تحویل سال توسل پیدا کنیم و دست به دامن امام موسی بن جعفر بشیم، و رفع همه گرفتاری ها رو از ایشون بخوایم... شده با هدیه کردن چندتا صلوات، با خوندن نماز، با هر راهی که دلمون سبک میشه.
پ.ن. چشمام داره میسوزه، اگه لحظه تحویل سال خوابم برد دیگه خودتون عیدتون مبارک باشه!
پ.ن۲: یه نماز چهار ر
سخنی زیبا از حضرت علی(ع)
 نه سفیدی بیانگرزیبایی است.. ونه سیاهی نشانه زشتی.. 
کفن سفید اما ترساننده است..
وکعبه سیاه اما محبوب و دوست داشنتی است.. 
انسان به اخلاقش هست نه به مظهرش.... 
قبل ازاینکه سرت را بالا ببری و نداشته هات رابه پیش خدا گلایه کنی..
 نظری به پایین بینداز و داشته هات را شاکر باش ،
 انسان بزرگ نمیشود ، جز به وسیله ی فکرش، شریف نمیشود، جز به واسطه ی رفتارش، 
و قابل احترام نمیگردد ، جز به سبب اعمال نیکش......
* تقدیم به کسانی
که شایسته ی
گاهی کار به این جا میرسه که
دلم می خواد.... ننویسم
فقط مدل خودم باشم
هر چی هم این "خودم" شعاری باشه
.. خب معلومه که خودم بودن سخته
اصلا همین که میام واقعی باشم . همین که میام چشم باز کنم رو به خودم تا کشفش کنم . تا بفهمم رنگ و بوی دنیام رو
چشمم میافته به صفحه رنگی رو به روم  که پر شده از کادوهای تولد،ولنتاین ، show off طوری های جذاب خلاصه .
اون وقت تو از راه می رسی. رنگت پریده .یه قلمو دستت گرفتی. می فهمم که چه بی حوصله ای . اصلا مثل یه سیاه چاله شدی از بس که
این ساشا سبحانی به صورت پیشرفته بیمار حاد روانی هست.. به شدت افسردگی داره، معلومه به شدت سرش زدن یه دوره ای، نتونسته حل کنه اون مشکلات رو.. و الان داره میریزه بیرون. اینجور ادمها معمولا یکی یا هر دو والدینشون به شدت رفتار بیرونشون با درونشون متضاده و این بچه ها بابت این دوگانگی و عدم ثبات و عدم رعایت والدینشون روانی میشن. همیشه فکر میکردم فقط عسل طاهریان و شاپرک اون دختره کی بود؟ قجری؟ همون که روسری برداشت و الان کردنش مسئول کمپین زنان فلان؟ ف
یادمون باشه ،
اگه مردی شلوار جین رو با کفش مردونه میپوشه ، 
به ما ربطی نداره ، 
اگه زنی با کفش پاشنه بلند پیاده روی اومد ، 
به ما ربطی نداره ، 
اگه پسری زیر ابروی خودشو برداشت ، 
به ما ربطی نداره ، 
اگه دختری قبل از سرد شدن هوا و بارندگی بوت پوشید ، 
به ما ربطی نداره ، 
اگه کسی لباسی با طرحی خاص رو به تن کرد ، 
به ما ربطی نداره ، 
اگه تو خونه ی همسایه زیاد رفت و آمد میشه ، 
به ما ربطی نداره ، 
اگه کسی موهای خودشو مدل خاصی کوتاه میکنه ، 
به ما ربطی ن
۸ ژانویه ۲۰۲۰
بعدا بخون چه اتفاقایی افتاد. هنوز نمیدونیم چرا هواپیمای اوکراینی سقوط کرد. صبح از خبر حمله به پایگاههای امریکا بیدار شدم و خوابم نبرد. از ۸ بیدارم. ولی کم درس خوندم. چاق شدم. اپ ورزشی نصب کردم. مخصوص چربی‌های شکم. هی قهوه خوردم از صبح. از مراسم آقاست. تنبلیم میشد خودم قهوه درست کنم خوب شد اوردن‌.
کلافه شدم. توییتر رو پاک کردم و نصب کردم و پاک کردم. درمورد اینستاگرام یکبار بیشتر اینکارو انجام دادم. مامان زنگ زده تمیزکار برای ساعت
کلا آدم خوش شانسیم. گاهی انقدر تصادفی برام اتفاقای خوب میفته که مطمئنم حتی اگر سالها هم برنامه ریزی و تلاش میکردم، با احتمال کمی ممکن بود اتفاقی با چنین مختصاتی برام بیفته. تصادفی با دنیای جالبی رو به رو شدم. هرچی فکر میکردم هیچ شغلی نیست که به اندازه دنیای بورس عمیق باشه. ته نداره واقعا! رفتارش مثل یه آدم پیچیده است. یا حتی بهتره بگم به اندازه یه جامعه پیچیده است. وقتی میخوای این دنیا رو بشناسی انگار داری تلاش میکنی بفهمی در یه زمان مشخص، تود
آداب معاشرت چیزی است که به راحتی ممکن است زیر پا گذاشته شود؛ بنابراین همه‌ی ما باید نسبت به رفتارهای‌مان هوشیار باشیم و تمام تلاش خود را بکنیم تا درست و طبق اصول با دیگران برخورد کنیم. نتیجه‌ی رعایت کردن آداب معاشرت را هم خود شما و هم اطرافیان‌تان حس خواهید کرد و به نفع همه خواهد بود. ضمنا کسی که در هر حال، آداب معاشرت را رعایت می‌کند کمتر پیش می‌آید که بعدا بابت رفتارش دچار تاسف و خجالت شود.
ما معمولا اشتباهات رفتاری دیگران را خیلی خوب می
گامبو شدم
گامبو شدم
گامبو شدم
همه میگن عجب بهت ساخته استان جدید و حسابی رنگ و روی تازه پیدا کردی و حتی صدات عوض شده و کاملا معلومه که خوشحالی
و تپلی هم شدی
ولی همه میدونیم که تپلی هم توجیهه! 
گامبو شدم لابد!
خونواده م و بچه ها میگن که گامبویی تو مثل گامبوهای دیگه نیست
گامبوی خوردنیه
چاق و چربی دار نیستی
گوشت داری و ادم دوست داره بکشه همش!
ولی اینها که توجیه نیست!
باید از فردا به جای یه ساعت و نیم، دو ساعت بدوئم.
هم به خاطر گذر سن هست هم به خخاطر دف
سلام
برای پایان دادن کاری خب معلومه اول باید اون کار رو شروع کنی تا تموم بشه و این پست نشانه آغاز به کار وبلاگ Mr-Hacker83.blog.ir است. البته کاری نیست که پایانش را خواهان باشیم و من به نحو خودم خوش آمد میگم یا شما باید بگین، وبلاگ مستر هکر  باتوجه به عنوانش در مفهوم کلی در بر گیرنده یک چیز یعنی فقط هک می باشد، اما میخواهیم بیشتر از مفهوم واژه مخالف یعنی امنیت استفاده کنیم و تمام ترفند و آموزش هایی که در ذهن یک هکر جا دارد رو تقدیم شما کنیم.
نکته آخر این
سگ پامرانین همه چی رو خیلی زود یاد میگیره که البته این ویژگی میتونه هم خوب باشه و هم بد.سرعت بالای یادگیری توی یه سگ به این معنی است که اگر یه بار سگ شما پارس کنه وشما به طرفش برید تا ساکتش کنید خیلی سریع یاد میگیره برای جلب توجه پارس کنه.پامرانین ها عاشق این هستن که مورد توجه باشن برای همین شوخ طبعی زیادی از خودشون نشون میدن.سگ نژاد پامرانین دوست داره صاحبش و اطرافیانش رو سرگرم کنه و تا آخر عمر رفتارشمانند توله سگ ها، سرزنده و شیطون باقی میمو
نفس عمیقی می‌کشم و به اتفاقات برنامه ریزی شده فردا که با شیطنت نگاهم میکنند، اخم میکنم. فردا روز جالبی است، جالب ترین قسمت روز، ساعت سه ظهر، بهتر بگویم ساعت ۳ بعدازظهر اتفاق می‌افتد.قرار است آقای کاف، خانه مان بیاید و این موضوع مرا زیاد خوشحال نمی‌کند.امتحان فیزیک برق از سرم می‌پراند و من در دلم معلم سال قبل را مورد عنایت قرار می‌دهم. دکتر نیز باید بروم، نه برای خودم، برای همراهی شخص دیگری‌.
نوشته های خانم معلمی را می‌خوانم، از طرز رفتار
خب عزیزم معلومه که گاهی کم میاری، انرژی های منفی به سمتت هجوم میارن، ولی باید بخودت مسلط باشی. باید آهسته و پیوسته سبک زندگیت رو عوض کنی. هر چی باشه سی و چند سال با این افکار زندگی کردی پس نمی تونی چند روزه از دستشون رها بشی؛ پس بخودت مسلط باش، قدرت کنترل افکار و اخلاق خودت را داشته باشی. نباید عصبانی بشی، نباید اجازه بدی کسی کنترل رفتارت را بدست بگیره. 
من موفق میشم، من قدرت برترم، خدا در وجود من جریان داره، خدا پیشاپیش من گام بر می داره و مسیر
تا همین دو دقیقه ی پیش وقتی پیام هاتونو میخوندم میخواستم بیام بگم بابا چه خبرتوووونه؟! من حالم خوبه خوبه و اوکیم.نه این که الان حالم بد باشه ولی یجورایی متوجه شدم چی میشه که اینقدر بد میشه.
بله آقای علوی، اگر یک نفر ۵ سال مثل سگ جلوی خونه ش با آدم رفتار کنه و بیاد  بگه که برام عزیز ترین دختر روی زمین هستی و این انگیزه ی زندگی اون آدم باشه ؛ بگه که تو دخترمی و فلان فلان و تو بعد بفهمی بله تو فقط در حد سگ ایشون بودی که میاد دست میکشه رو سرت نه بیشتر
یکی از احمقانه ترین رفتارهایی که یه دختر میتونه داشته باشه
این هست که وقتی باهاش حرف میزنی 
راجع به چیزی که بین ۸۰-۹۵ درصد اطلاعات داره
ابراز ندانستن میکنه و ادای خنگ ها رو درمیاره و
مضمون بادی لَنگویج ِش این هست که:
من؟ چی؟ چی شده؟ :|
تازه توهم این رو داره که رفتارش بهینه هست :\
یکی از احمقانه ترین رفتارهایی که یه دختر میتونه داشته باشه
این هست که وقتی باهاش حرف میزنی 
راجع به چیزی که بین ۸۰-۹۵ درصد اطلاعات داره
ابراز ندانستن میکنه و ادای خنگ ها رو درمیاره و
مضمون بادی لَنگویج ِش این هست که:
من؟ چی؟ چی شده؟ :|
تازه توهم این رو داره که رفتارش بهینه هست :\
خانم «ش» شیک پوش است. هیکل ورزشکاری دارد و کمابیش رفتارش مانند مردهاست. خانم «ش» مربی ژیمناستیک است. بیشتر مربی بچه هاست اما به بعضی از بزرگ ترها هم -مثل من- که بست نشستند و چندین ماه از او خواهش کردند و آخر هم ناامید نشدند درس می دهد. دوستش دارم و از صمیم قلب امیدوارم که این احساس دو طرفه باشد. خانم «ش» ازدواج کرده و وقتی خسته می شوم و بچه های کوچک تر را تماشا می کنم که بالانس یا نیم پشتک می زنند، می نشیند کنارم و از شوهرش برایم می گوید. از این که
شاید دو هفته یا یک هفته پیش بود نماز شب خواندم.
یادمه همین ماه رمضون قبلی بیشتر حس و حالشو داشتم.
تقریبا مطمئنم که بعضی کارهام باعث شد که توفیقشو تو این روزا از دست بدم.
ولی خب بازم بهت امیدوارم خدا.
ممنون که میذاری بازم با تموم روسیاهیم بتونم امیدوار باشم بهت.
جایی خوندم که گفته بود جوانی که می ترسد خواب بماند و نماز شبش قضا شود ، می تواند بعد نیمه شب یعنی 12 شب به بعد بخونه اون رو.
خوبه دیگه! یه ربع که بیشتر طول نمی کشه!
بسم الله...
آها!
این تیتر پس
چند دقیقه بدون باز کردن شیر آب روی صندلی حمام نشسته بودم. عاقبت از ترس اینکه مستر به دوش نگرفتن و صدای آب نیامدن از حمام شک کنه و در حمام رو باز کنه و چهره اشک آلودم رو ببینه دوش رو باز کردم. دست و پام رو گرفتم زیر دوش اما خودم عقب تر روی صندلی نشسته بودم و به پهنای صورت اشک می ریختم. مسبب حال بدم مستر بود. یا لااقل دقیقه های اول من این فکر رو می کردم. از رفتارش در برابرم بدم می آید. به حال زارم در آینه نگاهی انداختم و با صدای از نطفه خفه شده گریه کرد
«آدم باید به بزرگترها احترام بذاره» از نظر من جزو منفعت طلبانه‌ترین حرفاییه که میشه زد. آیا وقتی از کسی میخوای به بزرگترها احترام بذاره منظورت اینه که اجازه داره به کوچیکترها فحش رکیک بده و توهین کنه؟ معلومه که نه! چیزی که ما در قالب احترام به بزرگترها از دیگران توقع داریم در واقع احترام و ادب و این قبیل مسائل نیست، که اگر بود دیگه حرف از کوچیک و بزرگ بی‌معنی بود. این احترام مورد انتظار در واقع یک جور امتیازِ بدون منطقه که ازت میخواد به صرف
نمیدونم در مورد نیمه عمر نوشته بودم یا نه و جالبیش اینه که حالش هم ندارم برم ببینم که نوشته بودم قبلا در این مورد یا نه 
چیزی که هست اینه که معتقدم هر چیزی یک نیمه عمری داره ( بله بنده چشم بسته غیب گفتم )‌ یعنی دوستی ها یه نیمه عمری دارن احتمالا عشق هم یه نیمه عمری داره، دوست داشتن ها و علاقه های مادی ما هم نیمه عمری داره! اما واقعا تو کتم نمیره که حب مادر به فرزند چرا نیمه عمر نداره این وسط. چیه این مادر که outlier تمام مدلسازی های مغز آدمه. 
این قضی
بسم‌الله
بعضی حرفای کوچیک چقدر آدم رو می‌رنجونه و تو نباید بذاری که دلت بگیره و ناراحت شی چون ارزش نداره!
اما این منطق درست نیست، که خودمونو بزنیم به بی‌خیالی و نذاریم بهمون بربخوره و درنتیجه طرف مقابل هم بیشعور باقی بمونه و نفهمه که رفتارش اشتباهه!!
ذهنم درگیره همش ...
پروژه: ارائه فردا، نتایجم، برخورد استادم، مقاله‌ای که چکش نکردم
دانشگاه: انتخاب واحدم که نکردم، شهریه این ترم که ندارم فعلا
کارم: روتین شدنش، پیگیری کارهایی که باید یادم بم

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها